۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

احمد زیدآبادی؛ ۳۵ روز انفرادی، ۱۷ روز اعتصاب غذا


رادیو فردا:دوشنبه گذشته، احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و دبیرکل ادوار تحکیم وحدت، پس از گذشت بیش از دو ماه از بازداشتش، با همسر خود دیدار کرد.

مهدیه محمدی؛ همسر آقای زیدآبادی داشت در گفتگویی با رادیو فردا به آخرین وضعیت همسر زندانیاش اشاره می کند


رادیو فردا: خانم محمدی، لطفاً برای ما از چگونگی میسر شدن دیدارتان با آقای زیدآبادی بگویید.

مهدیه محمدی: آقای زيدآبادی روز يک شنبه تلفن زد. اول صبح که تماس گرفت خيلی سرحال بود و حالش خوب بود. دو باره بعد از ظهر هم تماس گرفت و گفت فردا ساعت چهار بياييد ملاقات.

در ديدار با همسر خود وضعيت روحی و جسمی او را چگونه ديديد؟

اين تنها ديداری بود که طی مدت ۶۴ روز داشتيم. اکنون می توانم بگويم شرايط او در مجموع بد نيست البته خوب هم نيست.

يک ماه اول ظاهراً به آقای زيدآبادی به شدت فشار آمده و حالا اين شرايط کمی مساعدتر را خودش به وجود آورده است. البته به ما گفت که فشارها کمتر شده و کتاب وصيتنامه امام خمينی را داده اند بخواند. او می گفت با همين ها سرگرم هستم و توانسته ام با شرايط کنار بيايم.

خانم محمدی، خبرها حاکی از اعتصاب غذای آقای زيدآبادی در زندان بود. آيا در ديدار با همسرتان چيزی در اين مورد به شما گفت؟

بله، گفت در همان شب اول که او را بازداشت کرده اند در اعتراض به باز داشت غير قانونی اش و اين که تفهيم اتهام نشده است، دست به اعتصاب غذا زده و ۱۷ روز در اعتصاب غذا به سر برده است.

در اين مدت در بند ۲ الف زندان اوين بوده که اين بند بسيار خاص است و گويا ديگر انفرادی های اوين هيچ کدام چنين شرايطی ندارند. آقای زيدآبادی سال ۷۹ هم زندان اوين بود و اين بار هم همين طور، ولی گويا اين بار بند ۲ الف خيلی متفاوت بوده و می گفت جای خيلی وحشتناکی است و هيچ صدايی در سلول نمی آيد و سکوت مطلق حکمفرما است.

در ۳۵ روز اول که انفرادی بوده و ۱۷ روز آن را هم در اعتصاب غذا به سر برده، هيچ کسی را نديده و با هيچ کسی صحبت نکرده و حتی از او بازجويی هم نشده است. يعنی در طول ۳۵ روز نه تکلم کرده و نه هيچ صدايی را شنيده است. به تعبير خودش در اين مدت حالت جنون به او دست داده است و می گفت نمی توانم توضيح بدهم چه حالی داشتم و فقط به اين فکر می کردم که چگونه خودم را از بين ببرم.

جالب اين که خانم های ديگر هم که با همسران خود ملاقات کرده اند، آن ها هم دقيقاً همين تعابير را به کار برده اند؛ اين که اينجا مثل قبر است و می خواهيم خودمان را بکشيم.

آن قدر شرايط وحشتناک بوده که آقای زيدآبادی اصلاً نمی توانست تعريف درستی از آن شرايط ارائه دهد. او را همه می شناسند که آدم بسيار مقاوم و زجرکشيده ای است و به راحتی به چنين نقطه ای نمی رسد که بخواهد خودش را از بين ببرد، من نمی دانم چه بلايی بر سرش آورده اند که به اين حالت رسيده است.

پيشتر در گفت و گو با راديو فردا اشاره کرديد آخرين باری که با همسرتان صحبت کرديد آقای زيدآبادی به شما گفته بازداشت مانند يک مرگ ناگهانی است و بعد از آن دنيا چه ارزشی دارد. آقای زيدآبادی در روز ملاقات به شما گفت تحت چه شرايطی به اين احساس رسيده است؟

کل زمان ملاقات ما فقط ۲۰ دقيقه بود و ما در مورد جزئيات نتوانستيم صحبت کنيم، ولی من فکر می کنم وقتی آقای زيدآبادی در آن شرايط بوده چنين حرفی را زده است؛ در شرايط وحشتناکی که دنيا برايش ارزشی نداشته است. وقتی کسی می خواهد خودش را از بين ببرد طبيعی است که بگويد دنيا ارزشی ندارد.

آيا آقای زيدآبادی هم چنان در انفرادی به سر می برد يا به بند عمومی منتقل شده است؟

آقای زيدآبادی گفت وقتی ديدند من حالت روانی پيدا کرده ام من را منتقل کردند، ولی در مورد جای جديد يا نمی خواست صحبت کند و يا نمی توانست چيزی بگويد و نگفت کجا است ولی شرايط جديد او ظاهراً قابل تحملتر است.

خودش می گفت هنوز انفرادی هستم، ولی با جای قبلی به هيچ عنوان قابل مقايسه نيست و در مجموع برايم قابل تحمل است. او گفت به من فشار می آورند تا بالاخره به اين ها باج بدهم، چارهای ندارم و تحت فشار هستم.

گفتم چه می خواهند، گفت می خواهند به دادگاه بيايم و بگويم زندگی سياسی ام را کنار می گذارم. من نمی دانم آقای زيدآبادی تا کی بتواند مقاومت کند و دوام بياورد.

خانم محمدی، حدود دو ماه از بازداشت همسرتان می گذرد. با توجه به پيگيری هايی که کرده ايد مسئولان زندان يا مقام های قضايی گفته اند چرا آقای زيدآبادی در طول اين مدت اجازه نداشته با خانواده اش ملاقات کند؟

نه هيچ کس به ما پاسخ گو نيست. اصلاً در اتاق قاضی ها تا چهار شنبه هفته گذشته بسته بود و خانواده ها قاضی را نمی ديدند که بخواهند با او حرف بزنند.

تا کنون هم شرايط همين بوده که می بينيد و ما تنها يک بار با آقای زيدآبادی ملاقات کرده ايم و پيگيری ها نتيجه ای نداشته است.
Source: wp.me

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر