۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

تاملاتی درباره اعتراف‌گیری و پروژه شستشوی مغزی

تبيين علمي فرايند شستشوي مغزي و اعتراف‌گيري بر اساس آن:


بسياري از مردم اين روزها شاهد “اعتراف‌گيري” از شخصيت‌هاي سياسي هستند و هركس برداشتي از اين اتفاق دارد. بعضي ابراز همدردي مي‌كنند و برخي ديگر از اين مسئله سرخورده و نااميد مي‌شوند. اما چيزي كه شايد اكثر آدم‌ها ندانند اين است كه فرآيند بسيار مرموز اما مهمي در پشت صحنه اين اعتراف‌گيري‌ها وجود دارد كه آن را با عنوان “شستشوي مغزي” ياد مي‌كنند.

در اين فرايند روح و روان آدمها چنان تغيير مي‌كند كه آنها ديگر “خودشان” نيستند و مغز آنها به شكل عادي كار نمي‌كند.

عطريان‌فر در گفتگويي با خبرنگار صدا و سيما در 11 مرداد مي‌گويد:"اين برادراني كه با ما در زندان دم‌خور بودند و با آنها گفت‌وگو مي‌كرديم از جنس خودمان هستند، چرا كه ما يك بخش و قطعه‌اي از پازل نظام بوديم؛ يعني ما در يك حوزه سياسي و رسانه‌اي و اينها در حوزه امنيت و اطلاعات؛ اما فصل مشتركات و مباني مشترك داريم و در اين مباني اختلافي نداريم". او ادامه مي دهد كه "اين طبيعت سنخ آن دوستان (بازجويان) و ما است كه به لحاظ پايه‌اي با يكديگر نسبتي داريم و به همين دليل به يك تفاهم مي‌رسيم". او در تمجيد از بازجويانش آن‌ها را با بازجويان رژيم شاه مقايسه مي‌كند و ادامه مي‌دهد كه "من در مقطع رژيم شاه در سال‌هاي 54، 55 و 56 تا 57 در زندان بودم و در آن موقع بازجو‌ها عناصر خشني بودند كه شلاق به دست بوده و با خشونت برخورد مي‌كردند و در نقطه مقابل نيز ما مقاومت مي‌كرديم".

اين جملات در نگاه اول او فرضيه اعتراف اجباري را به زير سئوال مي‌برد و ممكن است آدمي را نگران كند كه او نه در شرايط شكنجه و سخت زندان كه در شرايطي كه بازجوياني مهربان كه با آنان احساس نزديكي چون "خانواده" دارد از او بازجويي مي‌كرده‌اند و آنچه مي‌گويد حرفهاي دل اوست. چنان بازجوياني كه در طي اين مدت از چنان حسن خلقي برخوردار بوده‌اند كه طعم رافت اسلامي را به او چشانيده‌اند و بدين‌سان چشمان سياستمداري كه خود را روزنامه‌نگاري معمولي نمي‌داند را به حقيقت باز كرده‌اند. اما عطريان‌فر با اين جملات بخشي از شكنجه‌اي را كه بر او رفته است افشا مي‌كند.

بد نيست به يك مثال تاريخي اشاره كنيم.هنگامي كه نازي‌ها مي‌خواستند فرويد را آزاد كنند از او خواستند تاييد كند كه گشتاپو با او بدرفتاري نكرده‌است. فرويد چيزي نوشت كه تاييدي نه تنها بر بيگناهي گشتاپو كه در بدنامي گشتاپو شد: “من قويا گشتاپو را توصيه مي‌كنم”. آري عطريان‌فر نيز رفتار دوستان (بازجويان) را تاييد مي‌كند و ابطحي هم كه بازجويان را دوست خود مي‌داند زندان را فضايي مناسب براي گفتگو مي‌بيند.

براي فهم درست آنچه زندانيان سياسي اخير مي‌گويند نگاهي به فرآيند شستشوي مغزي ضروري است. فرآيند شستشوي مغزي شامل چند پايه مهم است و چنانچه شاهديم اين فرايند بدقت و مرحله به مرحله اجرا مي‌شود:

1- محروميت از خواب: كه سبب مي‌شود فشار رواني زيادي بر فرد وارد شود و به قول عطريان‌فر به هم بريزد. در طول شبانه روز بازجويي‌هاي طولاني و در وقت‌هاي مختلف خستگي زنداني را دوچندان مي‌كند. در طول بيداري فرد خواب REM كه بخشي از خواب است كه روياها در آن اتفاق مي افتد به طور تفكيك ناپذيري با حالت بيداري و هوشياري در مي‌آميزد و براي فرد تفكيك حقيقت از رويا مشكل مي‌شود.

2- محروميت حسي: فرد در موقعيتي قرار مي‌گيرد كه هيچ اطلاعاتي از جهان خارج به او نمي‌رسد. به طوري كه حتي مانع اطلاع روز از ساعت و وقت شبانه روز مي‌شوند. گاهي براي جلوگيري از آگاهي زنداني از شبانه روز صداي ثابتي مثل قرآن يا نوحه به طور پيوسته برايش پخش مي‌شود. در چنين حالتي پردازش اطلاعات مغزي كه وابسته به اطلاعاتي است كه از جهان خارج مي رسد مختل مي‌شود. همان طور كه بدن براي كار درست “نياز” به مواد غذايي دارد، مغز نيز براي كار كردن درست “نياز” به اطلاعات دارد.

3- ايجاد احساس گناه: تكنيك‌هاي بازجويي نشان داده‌اند كه چنانچه بازجو با اين باور قاطع كه متهم گناهكار است با او بازجويي نكند موفق به گرفتن اعتراف نخواهد شد. بنابر اين بازجوي محترم با تكرار گناهكاري او احساس گناه را در او ايجاد مي كند. در شرايط معمول اين كار بدون فايده است و لي در شرايطي كه با محروميت حسي و محروميت خواب برايش ايجاد كرده اند مغز او قادر به مقاومت نخواهد بود. احساس فراگير گناه در فرد پديدار مي‌شود و عميقا احساس پشيماني مي‌كند. چهره غمگين و سر به زير قهرمانان به همين دليل است.

4- رفتارهاي غير قابل پيش بيني: بازجو با رفتارهاي غيرقابل پيش‌بيني مثل محبت‌هاي ناگهاني و يا عصبانيت و طرد ناگهاني در زنداني احساس آگاهي از وضعيت رواني ديگران را از بين مي‌برد. در فضاي وهم آلود فرد به اين نتيجه مي‌رسد كه من حتي نمي‌توانم يك فرد ديگري كه با او زندگي مي‌كنم را بشناسم. اين نتيجه‌گيري براي فرد احساس شك يشتر به خود را به ارمغان مي‌آورد و فرد به غايت احساس ضعف و نااميدي مي‌كند. شك به خود؛ شك به همه چيز خود را به دنبال خواهد داشت و فرد در حافظه خود نيز شك مي‌كند. وقوع خواب REM‌در هوشياري و كدر شدن مرز رويا و حقيقت دست به دست هم حافظه فرد را در هم مي‌شكند و در “سال ترديد” شك مي‌كند كه شايد وضعيت به همان شكلي بوده كه بازجو مي‌گويد.

5- تكرار و تكرار همه چيز: تكرار نوشتن اعتراف نه يك بار و دو بار بلكه بارها و بارها فرد را تلقين پذير مي كند. از اين زندانيها مي خواهند مطالب مشابه را بارها بگويند و بنويسند. به علاوه فرد حافظه انساني با هر بار زنده شدن مستعد تحريف است و در اين تكرار نوشتن حتما تضادهايي يافت خواهد شد كه به رخ زنداني كشيده مي شود. بنابراين شك او به حافظه‌اش كامل‌تر مي‌شود.

6- وابستگي به بازجو:هنگامي كه براي زنداني تنها راه ارتباطي با جهان خارج بازجو است و تنها ابژه او در دنيا است به آن ابژه همانند كودكي كه به مادر شكنجه‌گر خود وابسته است، وابسته مي شود و او را دوست خواهد داشت. احساس علاقه به بازجو نهايت شكسته شدن فرد و كامل شدن فرآيند شستشوي مغزي است. او بازجو را از دوستان و خانواده خود مي‌شمارد. حالا او آماده مصاحبه است.

عطريان‌فر در پاسخ به سئوال خبرنگار شكنجه را رد مي‌كند و در عين حال مي‌گويد “بلي ما از اين نظر به هم ريخته‌ايم و تغيير كرده‌ايم و اين تغيير ناشي از يك شناخت و حقيقت مسلم است كه بنده را نسبت به آن متنبه كرده و آن تنبه اين كه اگر قرار باشد نظام جمهوري اسلامي پايدار نباشد و لطمه‌اي ببيند، من ديگر هويتي ندارم.” او در وضعيتي است كه مي‌داند به هم ريخته‌است و چيزي نادرست است ولي به وسعت به هم ريختگي خود را نمي‌داند و به آن آگاهي ندارد. شايد هم مي‌داند و با هوشياري اشاره مي‌كند كه “اگر آقاي مهاجراني در ايران بود و اگر فضاي موجود و جغرافياي سياسي و مناسبات في ما بين و حجم عمليات حقوقي و حقيقي كه جاري بوده است را مي‌ديد و همچنين از روابط سياسي داخل ايران ر اطلاع‌ داشت، مشابه من فكر مي‌كرد.”

بايد بدانيم كه اين شرايط آن چنان دشوار است كه هر قرباني آن “حتما” آسيب خواهد ديد و تحت تاثير اين “امر عظيم” حتما حرف هايي خواهد زد كه با آنچه بيرون مي‌گفتند متفاوت خواهد بود و تفاوت بين افراد فقط و فقط شدت آسيب خواهد بود.

جالب اينكه خود اين افراد را دوباره پس از “اعتراف” به تلويزيون مي‌آورند و مي‌خواهند دوباره بگويند كه تحت تاثير شكنجه نبوده اند! گواهي اين افراد تا وقتي در اين شرايطند نه تنها از نظر اخلاقي بلكه از نظر علمي هم مردود و غير قابل استناد است.

درنتيجه اين فرآيند شستشوي مغزي براي همه اتفاق مي‌افتد. نمي‌توانيم اين حرفها را دليلي بر ضعف اين بزرگان بدانيم و ملت ايران بايد قدر اين قهرماناني كه اين شكنجه هاي غير انساني را تحمل كرده‌اند را بدانند. شكنجه‌هايي كه در سيستم‌هاي شكنجه شوروي سابق به كار مي‌رفت و بازجويان زندان‌هاي رژيم شاه چيزي ار آن نمي‌دانستند. شكنجه‌هايي كه مي‌توان قويا آن را توصيه كرد!

http://www.mowjcamp.com/article/id/17297

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر